پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۰۴
چهاز شنبه 6 اسفند 1382 نود و پنجم سلام 1- امروز دوستای جدیدی پیدا کردم ...یه جمعی که بچه های خوبی بودن و خوش گذشت ...البته برنامه ریزی این قرار وبلاگی به عهده دوستانه بود ... خیلیجالب بود ...کسانیکه همیشه وبلاگشون رو می خوندم و یا نمی خوندم رو دیدم ... مثلا آزادمرد ... مهسا(همیشه بهار ) ... شلخته ... پیر مرد .... و خیلی های دیگه ..... 2- محرم رسید .... یاد این مطلب افتادم که ما با عزاداری امام حسین می خوایم به چه چیزی برسیم .. هدف که وقت تلف کردن ، پز دادن ، دختر بازی و .... که نیست ( هر چند الان جز این چیزی نمونده ) اما هف اصلی یاد یه واقعه است ... نه به خاطر اینکه اون روز 72 نفرآدم نیک زمین کشته شدند ...نه ( هرچند این هم مهمه ) اما اصل پیامیه که امام حسین برای همه مردم جهان داشت .... اینکه آزاده باشیم ... اینکه ارزش انسانیمون رو به دنیای به این پوچی نفروشیم ..... اینکه جلوی ظلم و ظالم وایسیم حتی تا دم مرگ .... اینکه .... 3- توی این دوره زمونه یزیدهای زیادی میبینیم ... نه فقط تو مملکت خودمون ...تو همه دنیا ..... و اما آدمهای آزاده ی کمی میبینیم ... نه این که
تصویر
تصویر
بیست و نهم بهمن هشتاد و دو نود و چهارم من از عاقل بودن متنفرم THE END بازم میام ...بای
تصویر
بیست و پنجم بهمن 1382 مطابق با 14 فوریه ولنتاین نود و سوم 1- امروز انتخاب واحد بود و من تا ساعت 5 بعد از ظهر داشتم انتخاب می کردم 2- داداشم وبلاگ زده ...البته داداش گوچیکم ....قالبشم من طراحی کردم ...اگه لینک می خواهید برید نظر بدین بهش ...فقط اسمش باحاله ... حسن کچل 3- ولنتاینتون مبارک و ایشالله به پای هم پیر شید 4- ببین حالشو ببر
بیست و دوم بهمن 1382 نود و دوم سلام مطلب زیر نوشته ای است از وبلاگ " شطحیات " که با اجازه آقا محسن نقل قول ایشون رو انجام دادم : ------------------- و مکروا و مکر الله ... قصد نداشتم اينجا را با اينطور نوشته‌ها آلوده کنم. اما عطف به غرضم از راه اندازي اين وبلاگ و احساس بدي که امروز داشتم و گمان اينکه ديگر اين بازي از حد گذشته است و خطرش چيزهاي عزيزتري را تهديد مي‌کند نتوانستم مقاومت کنم. ------------------------------------ آقايان فقها، اکنون که اين نامه را خطاب به شما مي‌نويسم ساعاتي از اعلام نظر نهائي‌تان در مورد بررسي مجدد صلاحيت نامزدهاي نمايندگي مجلس مي‌گذرد و به شما به مانند بسياري از تجربه‌هاي پيشين، تقريبا تمامي مخالفانتان را رد صلاحيت نموديد. اين رفتار را از شما و همفکرانتان زياد ديده‌ام. نتيجتاً چندان برايم شگفت‌آور نيست. اگر بخواهم صفتي بر اين آخرين اقدامتان بگذارم، همانا "شرم‌آور" مناسب‌ترين صفت خواهد بود. يادم ميايد از کودکي، يعني درست زماني که ديدم در آدمهاي دور و برم کساني هم هستند که غيرمذهبي مينامندشان، براي مني که خودم را
نوزدهم بهمن ماه 1382 نود و یک سلام علیکم چند صباحی است در ملک فرمانرواییمان مبحوثاتی بر سر انتخاب وکلای شوری سر گرفته که گاه گاهی نیز به جدل می کشید ... نمی دانستند در مملکت شیران روزانه و مملکت گل و بلبلمان انتخاب لغتی فرنگی است و ما مبارزه ای علیه فرنگشتان داریم که نگذارد هر خر تازه به دوران رسیده ای به این ملک ما راه یابد ... همان که چار سال بودند کافیست ... نمی دانند که ما همه چیز می دانیم ... من خودم دیدم این برادر این آقای خاتمی خودش با دست نا محرمش رفته بود چادر میکشید ... مرتیکه خر بگذریم افاضات کلام حضرت مدظله را دیدید ..... باز بسی جای خرسندی است که حکم حکومتی شان بر مباه بودن خون وکلا تاکید نکرده بود . بی خیال ... برویم سر اصل مطلبمان چند روزی بود دلمان خون بود ..از بعضی رفقا و بعشی نارفقا حال بهتریم و بی خیال همه چیزیم اما شب پیش تفالی زدیم بر شیخنا حافظ و شعری آمد جان من شما بدون اینکه نیت ما را بدانید تعبیرش کنید برایمان بسی سرنوشت ساز و مهم است دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسا
سه شنبه 14 بهمن 82 نود اعصابم خیلی خورده خسته ام پول ندارم حال ندارم فردا انتخاب واحد خر خونهاس اعصاب ندارم .. خفه شم بهتره به درک همه چیز به درک