پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۰۸

چهل روز گذشت

هنوز برام باورش سخته هنوزم وقتی که عصرها صدای کلید توی در میپیچه فکر می کنم که بابا برگشته هنوزم وقتی از شاهرود و پادگان برمیگردم خونه و وقتب بابا رو نمی بینم فکر می کنم الانه که برگرده هنوزم . . . دلم تنگه خیلی تنگ... پی نوشت : از همه کسانی که توی این مدت با همدردی ها و حضور و تلفن و اس ام اس و کامنت و ... بهم لطف کردند تشکر می کنم امید وارم همیشه سلامت بمونند و سایه پدر و مادر بالا سرشون باشه و شرمنده که نتونستم یا یادم رفته ازشون رسما تشکر کنم التماس دعا رحم الله من قرأ فاتحه مع صلوات