پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۰۵
صد و بیست و نهم جمعه هفتم اسفند 83 اکنون بیا ای مرگ زیبا ، زیررا روح من مشتاق توست . نزدیکتر بیا و زنجیرهای ماده را بگشا ، زیرا دیگر تاب فشارشان را ندارم . بیا ، ای مرگ شیرین ، بیا و مرا از آدم هایی بگیر که در میانشان بودم و بیگانه ام پنداشته اند ، زیرا بازبان فرشتگان و با واژگان بشری با آنها سخن می گفته ام . شتاب کن ، زیرا آدم ها مرا رانده اند و در پستو های تاریک فراموشی نهاده اند چرا که من همچون ایشان دل در گرو مال و منال نداشته ام و از دسترنج ناتوان تر از خود بهره مند نگشته ام . نزد من آی و مرا با خود ببر ای مرگ زیبا ، زیرا همنوعانم مرا نمی خواهند . مرا بر سینه پر مهرت بچسبان و لبانم را ببوس لبانی را که لبان یاری را ندیده اند ، شتاب کن و مرا در برگیر ، ای مرگ ، محبوبم . تنها مرگ و عشق هستند که همه چیز را دگرگون می کنند
تصویر
صد و بیست و هشتم دوم اسفند 1383 دهم محرم 1426 عاشورای حسینی
تصویر
صد و بیست و هفتم بیستم بهمن 1383 وای خدا همه جا سفید شده چه قدر برف این هفته انتخاب واحد داشتم پیرم در اومد آخر سرم 13 واحد بیشتر نگرفتم ای روزگار باید فعالیت پنج شنبه ها رو کنسل کنم .. آخه باید برم دانشگاه حیف شد مجبورم عصر پروژه ارائه بدم فکر کنم چیزی از مطالب بالا رو نگرفته باشین بی خیال سخت نگیرین
صد و بیست و ششم پانزدهم بهمن ماه 1383 سلام امتحانات تموم شد و درسها به سلامتی پاس یه دوترم دیگه دانشگاه هم تموم میشه و سربازیم چه زود میگذره این چند وقته خیلی روزهای جالبی پشت سر گذاشتم نمی دونم روزای خوبی بود یا بد .. اما تجربه جدیدی بود با اینکه شاید گاهی اوقات دردناک بودند اما خوب .. بگذریم اواخر فروردین سال دیگه تو مدرسه یه نمایشگاه داریم از فعالیتها و دستاوردهای بچه های مدرسه منم که خوب با بچه ها داریم کارها رو شروع میکنیم انشالله اگه خدا بخواد با بچه های دوم راهنماییی یه مکت خونه بسازیم و با بچه های اول یه نقاشی دیواری تا نمایشگاه چندان وقت نداریم ... راستی دیروز ( 4 شنبه ) کارنامه بچه ها رو دادند . کمترین نمره اکثر بچه ها درس اجتماعی که من معلمشونم بود ای بابا اینم شد یه شر جدید اما حقشونه تا فکر نکنن الکی الکی نمره میدیم ( نمیدیم ؟ )والا میدیم بعد مدتها رفتم امامزاده صالح ... خیلی دعا کردم... خوب بود شاید برام لازم باشه تا آدم بشیم خدافظ :دی