پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۰۶

یک صدو نود

تصویر
اول که به دنیا بیای حتی قبل از اینکه برات اسمی انتخاب کرده باشن توی گوشت اذان می گن تا روحت که تازه از یه عالم دیگه اومدهبدونه اینجا هم نیست خدایی جز الله یادت نره فکر نکن اومدی این دنیا و چشمت عالم رو دید و بشی این دنیایی جات اینجا نیست هااااا وقتی هم که مردی برات اذان می گن انگار اذان دومی می گه یادته گفتیم هاا همون اول گفتیم اما کو گوش شنوا حالا رفتی یه دنیا دیگه یه جای دیگه به دنیا اومدی ببینیم اونجا چند مرده حلاجی بیست و چهار سال پیش یعنی ساعت 11 و سی دقیقه ی روز 30 آبان ماه 1361 وسط جنگ تو بیمارستان آرش کمانگیر ( تیرانداز ) تهرانپارس یه پسر به دنیا اومد که 20 روزی دیر کرده بود باسه همین صورتش چین و چروک افتاده بود و بنفش ِ بنفش شده بود وزنش هم 3 کیلو و 400 گرم الان که البت ببینیش می فهمی خیلی کمبود وزنش رو جبران کرده اما خوب دو تا 12 سال گذشته از عمرش باسش امروز خاص ِ فقط خاص بوده و هست خوب و بدش تعریف نشده انشاالله خوبه تولدت مبارک از طرف خودت خود ِ خودت علی سیاه سابق

یک صد و هشتاد و نه

ساعت 7 صبح زنگ می خوره با چشمای بسته خاموشش می کنم دوباره غلت میزنمو پتو رو میکشه روی سرم چشم چپش رو باز می کنم و به کارایی که باید امروز انجام بشه ، جاهایی که باید زنگ زد و حرفهایی و راه هایی که باید برم رو چک می کنم ایول امروز یک شنبه اس با دستم از میز بالای تخت موبایلم رو پیدا می کنم و یه چشمی صبح رو تبریک میگم چشمم بسته میشه باز که میشه میبینم 40 دقیقه خوابم برده و دو سه تا اس ام اس اومده و بی جواب مونده سریع جواب میدم و یه راست دستشویی و بعدشم صبحونه نون بربری از روی بخاری برمی دارم و چایی اونم لیوانی با 4 قاشق شیکر کره و پنیرگچی فراوان یه لیوانم آب سرد بعدش میچسبه می رم نت وبلاگ چک میشه روزآنلاین و بی بی سی و ایسنا و ... یه خورده مثلا اطلاعات روز دستمون میاد یه چک میل هم تنگش تازه شده هشت شایدم چت خوب خوب خوب چی کارا دارم ؟؟ آهان یه مقدار طراحی تایپ و بررسی یه طرح شده 10:30 چه قدر دیر میگذره امروز ادامه کارهاو این حرفها تا وقتی ساعت یک بشه صد بار ساعت رو چک کردم تلفن به مهندس فلانی و قرار برای جلسه ساعت یک شده یک و نیم یه بشقاب پلو و خرشت قیمه داغِ داغ ظرف 5 دقیقه نجویده می خورم

یک صد و هشتاد و هشت

تصویر
چند هفته است برای تصویه حساب با دانشگاه هفته ای یکی دوبار مجبورم برم تا اونجا و برگردم ایندفعه که رفتم دقت کردم دیدم خیلی چهره ها جدید و نا آشناست جالب بود مثلا وقتی رفتم گروه و دو سه تا صفر کیلومتر هشتاد و پنجی رو دیدم که دارن برای هم از درصدشون تو کنکور و رشته من بهتره واز این چیزها حرف میزدن یاد پنج سال پیش خودم افتادم یاد قبل ترش که باسه کنکور درس می خوندم چه دوره ای بود پیر شدم رفت هااااا