پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۰۷

دویست و چهل و دو

مدتی بود به قول یه دوست خیلی عزیز اینجا شده غمکده از همه نوشته ها یاس و نومیدی و اندوه سرزیر شده وقت هم که ندارم به وبلاگ دوستان سر بزنم و باسه همین میبینم که کسی حتی دیگه سر هم نمی زنه و نمی خونه خلاصه اومدم و دیدم که نمیشه این جوری پیش برد نمیشه که نه کسی سر بزنه و نه کسی نظر بده منم هی بیام آه و ناله کنم و درد و بلا بگم و حرف زیادی بزنم ( چون همه به اندازه کافی مشکل و دردسر و بلا و درد و کوفت و زهر مار دارند تو زندگیشون ) کی میاد این حرفها رو بخونه کی میاد ببینه اینجا چه خبره اونی که باید بدونه و اونی که همیشه به یادمه خودش می دونه پس اومده بنویسم و بگم زین پس یه جور دیگه مطلب می نویسم مطلب هایی می نویسم که برام مهمه مهم هست چون دلم می خواد توی این مملکت زندگی کنم و سرم رو بالا بگیرم و ... به هر حال زندگی ابعاد سیاسی و اجتماعی هم داره نمی دونم شایدم خوب نباشه اما هست و تا وقتی سیاست هست و زندگی ما به سیاست وصله پس مهمه خب تا بعد یا علی ( راستی عید غدیر مبارک اینو باید اول می گفتم)

دویست و چهل و یک

تصویر
دیروز آخرین گروه مسافرین سرزمین نور پرواز کردند خدا طلبید و پدر و مادر من هم عضوی از این دریای پر خروش مردم حاجتمند بودند رفتند و تا چند روز دیگه در صحرای عرفات ، در سعی صفا و مروه و در طواف هایشان و چه زیباست و چه زیباست و چه زیباست انشاالله حجشان مقبول سعیشان مشکور لبیک اللهم لبیک لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد والنعمة لک والملک لاشریک لک لبیک خدایا من که سرشار از گناهم رو کی می طلبی فعلا که هنوز اما رضا (ع) هم با من قهره و نمی طلبه سستی از خودمه و گناه هم همینطور سایه پدر . مادرم رو حفظ کن یا الله امن يجيب المضطر اذا دعاه و يکشف السوء