یک صد و هفتاد و دو

خان داداش گرامی جهت انجام ماموریت کاری چند روزی است عازم مشهد الرضا (ع) گردیده اند و بخت با ایشان یار بوده تا بار دیگر آن حرم مبارک را زیارت نمایند
( چه قدر ادبی شد )

دلم تنگ شده
برای از ته دل گریه کردن
ایم چند وقته
نزدیک 1 ماهه اخیر
خیلی از نظر روحی بهتر شدم
دلم می خواد یه جایی
مثل مشهد
که البته فقط مشهد
برم و تو حرم امامم بشینم
گریه کنم
گریه کنم
گریه کنم

گاهی حس می کنم لیاقت این همه نعمت رو ما آدم ها نداریم
از همه هم بدتر من

چند وقت پیش
که بعد از مدتها غر غر و نغ زدن
یه حرفی زده شد

که 5 دقیقه
چشمات رو روهم بگذار .. خوب فکر کن
وقتی دونه دونه نعمت هایی رو که داری یادت اومد
وقتی فهمدیدی که چه قدر بزرگن
وقتی یه لحظه خودت رو بگداری جای اونی که این همه نعمت رو داده

سخته
سخته شکر کردنش
از دست و زبان که برآید کز عهده ی شکرش به سر آید

بگدریم
فامیل جمع بودند و امروز آش پشت پای خان داداش را در روز گرم تابستان میل نمودیم
کلی هم سیر داغ روش


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد