پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژانویه, ۲۰۰۶

یکصد و پنجاه و چهار

فرخنده باد ایام و درود و صد بدرود بر اهالی گستره فلک الافلاک وب اندر احوالات ما در این ایام بهتر آنست که بگوییم همچون آهوویی خراماندر میان برف های سبلان اسیر گشته و بالاجباربع تقلا می پردازیم باور نشدنی فی الحال مشکلات و عذاب هایی است که نازل می شود کما فی السابق در میان آنکه به خدمت شریف رفته یا در منزل گاه می مانیم در شکیم گویا بر خلاف ماضی درب های رحمت و شانس بر ما گشوده شده و نمراتی که فکر ما آنها را مردود می دانست یکی پس از دیگری به قبولی می گراید و ما ترس آن داریم ه مجبور به تمنا برای رد کردن و اوفتادن آزمون ها نمایند از سویی دگر نیز بروجه ( پروژه ی سابق) به تصویب مرشد و مرید مکتب خانه اکابر رسیده و بایست تا یوم پنج شنبه به پایان برسانیم البت خدمت مرشد گرام عرض نمودیم که تا خدی لاممکن است و یحتمل ما مجبور به استفاده از ماست و دوغ خواهیم بود که مریدمان با نیشخندی به معنای رضایت خیالمان راحت نمودندی حال که ایم می گذر و ما هیچ نکرده ایم دست به دامانتانیم جهت اندکی دعا و نذر تا ما هم دروسمان قبول گردد و هم خدمتمان معاف

صد و پنجاه و سه

خوب تقصیر از من نبود یعنی همش نبود یه ذره اش بود یه کم هم بیشتر از یه ذره اصلا به درک 55% تقصیر از من بود خوب 45% مونده تقصیر اون بود چرا نیمه پر تقصیر رو میبینید؟؟؟ اما خوب من گفتم تقصیر از من بوده تو چی ؟ ها ها ها

صد و پنجاه و دو

تصویر
عید مبارک

صد و پنجاه و یک

ای بابا همه جا تبعیض نژادیه اون بالا ها هی برف میاد صبح تلویزیون میگه ترافیک شده به خاطر برف از پنجره که بیرون رو نگاه می کنم آفتاب داره برفای تو باغچه رو آب می کنه یه خبر خوب برای برو بچه های علامه حلی یعنی شاگردا نمره ها رو گذاشتم اینجا دانلود کنید و نمره های طلایی تون رو ببینید شایان ذکر است که نمره برگه از 15 میان ترم 5 کلاسی 5 و مجموع از 20 یعنی 5 نمره ارفاق نمره های طلایی پدر رفته اند دیار خودشان چند روزی در خانه ما هستیم و خودمان تلویزیون هم که ماشالله داره همکاری می کنه و فرت فرت فوتبال امشب بس که فوتبال دیدم ( و خواهم دید ) کلی حال خواهیم نمود همه بابا ها با فوتبال مشکل دارند؟

صد و پنجاه

راستش یادم رفت البته هنوز یه ماه نشده اما دیشب یه دفعه یادم افتاد الان 3 سال و 22 روزه که وبلاگ علی سیاه راه افتاده اصلا یادش نبودم تولد وبلاگم مبااااااارررررررک .......... اما خوب دیشب همه چیز یادم اومد و البته با کمی تغییر نمی دونم چه حسی میشه داشت.. هیچی نیست پوچ بود بع از 3 سال پوچ شده بود .. خدا خیلی بزرگه کاش یه عقلی میداد بهمون تا تو کارامون این همه اصرار نداشته باشیم الان حس میکنمم اگه باز می کردم و میدیدم پوچه بهتر بود یا الان ؟ ......... برف ویومده تهران خوب بید سفید شده بید دل بعضی ها بسوزه که برف می خوان :دی برف یه طرف برف بازی یه طرف این برفایی که توی شهر میاد تنها حسنش همین برف بازیشه وگرنه همش دردسره البته قشنگ که هست ......... الان 2 ماه شده اینجا هم نمیاد تا 1 ماه دیگه بعیده بیاد یا اگرهم بیاد به روی خودش نمیاره خوبه تحمل زیاد باشه خوبه نمی خوام اصرار کنم و آرزو دارم بعدا نبینم که پوچه چون دنیا کوچیک تر از این حرف هاست ......... امتحانای دانشگاه و بدبختی های ما از وقتا معلم مدرسه هم شدیم این امتحانا خفن تر میشه فکر کنم ناله نفرین این شاگرداس تلافی هر امتحان سر نمرشون :

صد و چهل و نهم

زوج و فرد امروز خیر سرم رفتم کتابخونه درس بخنم ساعت 7صبح رفتم سالن 150 نفری داره اما به زور یه جه پیدا کردم 2 ساعت بعد یه اعلامیه زدن به دیوار از این به بعد طبق شماره کارت باید بریم کتابخونه درس بخونیم یعنی چی یعنی روزای زوج ماها روزای فرد بقیه ها ( من مثلا زوجم ) عشق مثل چی می مونه؟ مثل زهر ؟ مثل عسل ؟ مثل لیمو شیرین ؟ مثل چی ؟ شما بگید .... غیر از تو بازم یه هواپیما سقوط کرد تا کی خدا میدونه ... من که جرات هواپیما سوار شدنم ندارم یه بنده خدایی می گفت ایرفرانس اگه خلبان بد بشینه میتونه 100 یورو خسارت اعصاب خردی بگیری اینجا هم همینه .. مگه نه ؟ چی ؟ فحش میدی ؟ لیبرال بدبخت آمریکایی وطن فروش

صد و چهل و هشتم

و اما آخرش رسید ... درسام در حال تموم شدنه یعنی اگه درسی رو نیفتم اخرین ترم دانشگاه حالا شدم یه لیسانسه ( البته به قول باببزرگم مهننس ) نمی دونم خوبه یا نه اما هر چی بوده داره تموم میشه تازه این که چیزی نیست برای فوق هم ثبت نام نکردم خیر سرم می خوام سال دیگه بخونم و واقعا هم خواهم خواند ( عمرا ) البته خدمت مقدس سربازی هم هست که باید رفت اما کی و کجایش مهم است که از اکنون مانند خوره ای بر جان ما افتاده دعا کنید معافیتی چیزی بشود گرفت چون حس و حالش نیست پریروزا دانشگاه بودم به فکرم زد حالا که پروژه پایانی دارم خوب برم شروع کنم دیگه رفتم آموزش گفتم من باید باسه پروژه چی کار کنم خانومه گفت مگه تاحالا کاراش رو انجام ندادی - خوب نه - تا 15 بهمن بیشتر وقت نداری ها - چی ؟؟؟ خوب فرجه و تمدید بدید - امکان نداره اومدم بیرون در به در دنبا پروژه شماها یه پروژه مهندسی صنایع سراغ ندارید ؟ پی نوشت : شایان ذکر است که در این ترم فارغ التحصیل نمی گردیم معهذا فکر سور و شام را از سر های مبارکتان بیرون نمایید از بس که بینا بیدم 2 تا پله دمار از روزگارمان در بیاورد در چال اسکندرونی افتادیم و تاندووم های پای