پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۰۳
شصت و هشتم هشتم مهر هشتاد و دو سلام سلام ..... ای خدا بدبختی پشت بدبختی اون از بی پولی ... اینم از این مونیتورم داره میسوزه ( گریه خفن ) الان که دارم می نویسم بنفش شده و داره چشمم در میاد چی کار کنم ....بدبختی اینه که ارزش نداره تعمیرش کنم ....نو که نداره ...دست دومش رو هم 25 هزار تومن میفروشن .... خرج تعمیرش هم 20 هزار تومنه آفتابه خرج لحیم .... خلاصه دعا کنید یا یه گونی پول پیدا کنم یا مونیتورم سالم بشه چون اگه بسوزه تا یکی دو ماهی پول مول خریدن مونیتور ندارم ( گریه خفن تر ) پس نمی تونم وصل شم به نت .... پس .... وای ...نه فکرش رو که می کنم میمیرم بگذریم ... غر بسه دارم روی پویان رو سفید می کنم .... دانشگاه شروع شد و دوباره من تصمیم گرفتم هر روز یه ساعت درس بخونم تا آخر ترم موفق باشم و باز نمی خونم و حتی سر کلاسها هم نمی رم البت این معضل همه دانشجوهاست که اول ترم جو میگیرتشون و تصمیم به درس خوندن میگیرن و .... آخرش همه دارن مشروط میشن راستی گفتم مشروط .... امروز داشتم تو آگهی های همشهری دنبال تعمیر مونیتور می گشتم که یه جا دیدم نوشته فروش کامپیوتر ....
شصت و هفتم دوم مهر ماه 1382 ساعت ماعت هم داره سلام ..... وای خدا تازه دارم می فهمم که زندگی بدون نت یعنی چی !! نه درست تر بگم که زندگی بدون پول یعنی جی !!!! البت تقصیر خودمه .... زیادی به پول عادت کردم و تا پولم کم شده ریپ می زنم حالا که کفگیر به ته دیگ خورده میفهمم که چه قدر الکی الکی زندگی آدم به دنیا بسته میشه چه قدر مصرف گرایی آدم رو معتاد به خودش می کنه جدی میگم مخصوصا برای ما ایرانیا اگه پول نداشته باشیم خرج نمی کنیم ... وقتی پول میاد دستمون یه جوری خرج میکنیم و چیزهایی خرج میکنیم که خدا می دونه بعد کم کم عادت می کنیم بی پول میشیم ( مثلا تا حالا عادت کرده بودیم روزی 2 ساعت چت کنیم .... صبحانه حتما شیر نارگیل بخوریم و .... ) پول نداریم از این کارا بکنیم ... دپرس میشیم ..... زندگی سخت میشه خود کشی میکنیم ... و تمام من فرق دارم پول ندارم و خرج میکنم ...... به قولی برا پولی که 7 8 ماه بعد میگیرم از الان چاه می کنم و ... همیشه بدهکار در همین راستا و به خاطر اینکه خیلی باحالم ( چش نخوری ) و تقاضاهای خفنی برای طراحی وبلاگ و سایت داشتم تصمیم گرفتم
شصت و ششم بیست و سوم شهریور ..... یکشبه ..... ساعت حدوداً یازده شب سلام سلام صد تا سلام من اومدم من برگشتم من اومدم ( خوب بابا ...اومدی دیگه ...بسه ) خوبید ... این چند وقته که من نبودم چه کارا کردید اصلا یاد من بودید یا نه !!!؟؟؟ من تازه رسیدم .. تقریبا یک ساعته که رسیدم .. جاتون حسابی خالی الان زیاد حال و حوصله نوشتن ندارم .. اما زود میام کلی حرف و سفرنامه دارم راستی ممنون که تو این مدت منو فراموش نکرده بودین و بابت همه نظرهاتون .. چاکریم فعلا خدافظ
شصت و پنجم هجدهم شهریور ماه هزار و سیصد و هشتاد و دو سلام سلام سلام خوبین بچه ها چه خبرا ..... اول بگم روز پدر بر همه پسرها و پدر ها و دختر ها و همسر ها مبارک باشه و مهم تر از اون عیدتون هم مبارک بعد بگم براتون که من دارم میرم شمال و تا یک شنبه هفته بعد از دست و زبان و قلمم راحت میشید فقط دعا کنید ما رو ما هم به فکرتون هستیم ...:دی میریم ویلای خالم سمت محمود آباد ... کی اونوراست ببینمش :دی حالا بریم سراغ یه خبر که یه مسابقه داستان نویسی هست که میتونید برید اینجا دقیقش رو بخونید یه خبر دیگه ... اینکه من شرمنده یه دوست شدم که نمی تونم اسمش رو ببرم ...خیلی دوست خوبیه و و به قولی گفتنی ... منو کشته منو کشته منو کشته ..های ( 2 بار بخونید ) دستش درد نکنه بابت همه چیز می دونم خیلی اذیتش کردم .... ما مخلصیم یه خبر دیگه اینکه من نمی تونم قرار وبلاگیه 20 شهریور رو بیام ... حیف شد .. اما هر کی رفت سلام منو به همه برسونه و بگه خیلی دلم می خواست که بتونم بیام ... دیگه این که دلم براتون بگه که این چند وقت که نیستم دسترسی هم به نت ندارم ... دعا کنید دیوونه نشم ...
شصت و چهارم دوازدهم شهریور هشتاد و دوی شمسی اولا که سلام دیما امروز امتحانی داشتیم بس سخت که برای مبارزه با آن مجبور بودم چند روزی از صبحگامان تا شامگاهان در کتابخانه ای مشغول شده و درس بخوانیم .. کاری بس دردناک و سخت بود سیماً که من زیاد دل و دماغ ندارم ... آخه چند روزیه که دلم بد تنگ شده ... ای بابا ... نه خبری .. نه چیزی ... حتی تلفن هم نزده !!!! خلاصه این که دل و دماغ برام نگذاشته چارماً فردا قرار وبلاگیه ....ایشالله ببینمتون پنجماً کجاست ؟ ششماً ساعت 5 عصر جلوی در پارک ساعی ( حالا من کار ندارم پارک ساغی 3 - 4 تا در داره ... هفتوماً اینکه شرمنده همتون که کم سر میزنم .. علتش تو سیماً اومده هشتوماً اینکه نتیجه های آزاد اومده و من کار ندارم ... هر کی قبول شده ( هر جا و هر رشته ) حتی اگه چاه واز کنی کابل هم باشه ( کاری هم ندارم میره یا نه ) من رو باید شام بده .... از الان انداختم خودم رو بـــــــــــد نوهوماً اصولا وقتی آدم بره مسافرت سوغاتی میاره ... یادتون نره ها !!!! دهوما دیگه کارتون ندارم ... شما هم منو کار داشتین بهم بگین ... دوستون دارم .. دو