شصت و هفتم
دوم مهر ماه 1382
ساعت ماعت هم داره
سلام .....
وای خدا
تازه دارم می فهمم که زندگی بدون نت یعنی چی !!
نه
درست تر بگم که زندگی بدون پول یعنی جی !!!!
البت تقصیر خودمه .... زیادی به پول عادت کردم و تا پولم کم شده ریپ می زنم
حالا که کفگیر به ته دیگ خورده میفهمم که چه قدر الکی الکی زندگی آدم به دنیا بسته میشه
چه قدر مصرف گرایی آدم رو معتاد به خودش می کنه
جدی میگم
مخصوصا برای ما ایرانیا
اگه پول نداشته باشیم خرج نمی کنیم ... وقتی پول میاد دستمون یه جوری خرج میکنیم و چیزهایی خرج میکنیم که خدا می دونه
بعد کم کم عادت می کنیم
بی پول میشیم
( مثلا تا حالا عادت کرده بودیم روزی 2 ساعت چت کنیم .... صبحانه حتما شیر نارگیل بخوریم و .... ) پول نداریم از این کارا بکنیم ... دپرس میشیم ..... زندگی سخت میشه
خود کشی میکنیم ... و تمام
من فرق دارم
پول ندارم و خرج میکنم ...... به قولی برا پولی که 7 8 ماه بعد میگیرم از الان چاه می کنم و ... همیشه بدهکار
در همین راستا و به خاطر اینکه خیلی باحالم ( چش نخوری ) و تقاضاهای خفنی برای طراحی وبلاگ و سایت داشتم تصمیم گرفتم یه کاسبی هم راه بندازیم که شاید چاه ها رو بشه پر کرد .
مثلا دیدم که قبل از این کار کانترم 30 تا در روز بود حالا رسیده به 9 نفر .....فهمیدم که خیلی طرفدار دارم :دی
بریم سراغ وقایع اتفاقیه !!!!!
هفته پیش که تازه ز شمال برگشته بودیم حالمان بسی خوف بود ....بود تا پنجشنبه که ما هوسمان گرفت دوشی آب سرد بگیریم تا شاید اعصاب ناراحتمان راحت گردد ...روزتان چشم بد نبیند ( همون چشمتان روز بد نبیند بید ) شب کمی گلویمان درد گرفتندی و صبح جمعه تنمان نیز
عصر که گردید تبی 40 درجه و لرزی 10 ریشتری تن و جانمان را در هم گرفت و ......
منم عادت دارم به قولی 13 ماه از 12 ماه را مریضیم !!!!!
شنبه هم که انتخاب واحد در دانشگاه بود ... خدا عمر بده پویان و پرایدش رو وگرنه حال دانشگاه رو هم نداشتم
اما بالاخره انتخاب واحد نیز کردیم و به قول استاد راهنمامون انشالله مشروط می گردیم ...
آری ....
اما می خواستم مسافرت شمال رو تعریف کنم که چون =پول ندارم تعریف نمی کنم و بمونید فعلا تو خماری تا بیام .....
راستی یه نکته بگم که نتونستم بیام و بهتون سر بزنم ...شرمنده ... نه نت داشتم ... نه وقت ... و نه پول ....البت یه مقدار ..... گشادی هم بی اثر نبوده
اما از این به بعد متاسفانه کمتر میتونم نت بیام ... خیلی سخته اما باید عادت و تحمل کرد ... مخصوصا اینکه نمی تونم با دوستان گپ زد ( همون چت ) ... دیر دیر آپ میکنم و به قولی کمتر مزاحمتون میشم
این فشار زندگیه دیگه ...کم کم داره کمرم رو خم میکنه
برای همین هفته ای یه بار آپ میکنم .... آفلاین هم بگذارین خوشحال میشم .....
منو یادتون نره ......
3478539652396592346796 تا دوستون دارم هوارتا :دی :دی :دی :ایکس :ایکس
دوم مهر ماه 1382
ساعت ماعت هم داره
سلام .....
وای خدا
تازه دارم می فهمم که زندگی بدون نت یعنی چی !!
نه
درست تر بگم که زندگی بدون پول یعنی جی !!!!
البت تقصیر خودمه .... زیادی به پول عادت کردم و تا پولم کم شده ریپ می زنم
حالا که کفگیر به ته دیگ خورده میفهمم که چه قدر الکی الکی زندگی آدم به دنیا بسته میشه
چه قدر مصرف گرایی آدم رو معتاد به خودش می کنه
جدی میگم
مخصوصا برای ما ایرانیا
اگه پول نداشته باشیم خرج نمی کنیم ... وقتی پول میاد دستمون یه جوری خرج میکنیم و چیزهایی خرج میکنیم که خدا می دونه
بعد کم کم عادت می کنیم
بی پول میشیم
( مثلا تا حالا عادت کرده بودیم روزی 2 ساعت چت کنیم .... صبحانه حتما شیر نارگیل بخوریم و .... ) پول نداریم از این کارا بکنیم ... دپرس میشیم ..... زندگی سخت میشه
خود کشی میکنیم ... و تمام
من فرق دارم
پول ندارم و خرج میکنم ...... به قولی برا پولی که 7 8 ماه بعد میگیرم از الان چاه می کنم و ... همیشه بدهکار
در همین راستا و به خاطر اینکه خیلی باحالم ( چش نخوری ) و تقاضاهای خفنی برای طراحی وبلاگ و سایت داشتم تصمیم گرفتم یه کاسبی هم راه بندازیم که شاید چاه ها رو بشه پر کرد .
مثلا دیدم که قبل از این کار کانترم 30 تا در روز بود حالا رسیده به 9 نفر .....فهمیدم که خیلی طرفدار دارم :دی
بریم سراغ وقایع اتفاقیه !!!!!
هفته پیش که تازه ز شمال برگشته بودیم حالمان بسی خوف بود ....بود تا پنجشنبه که ما هوسمان گرفت دوشی آب سرد بگیریم تا شاید اعصاب ناراحتمان راحت گردد ...روزتان چشم بد نبیند ( همون چشمتان روز بد نبیند بید ) شب کمی گلویمان درد گرفتندی و صبح جمعه تنمان نیز
عصر که گردید تبی 40 درجه و لرزی 10 ریشتری تن و جانمان را در هم گرفت و ......
منم عادت دارم به قولی 13 ماه از 12 ماه را مریضیم !!!!!
شنبه هم که انتخاب واحد در دانشگاه بود ... خدا عمر بده پویان و پرایدش رو وگرنه حال دانشگاه رو هم نداشتم
اما بالاخره انتخاب واحد نیز کردیم و به قول استاد راهنمامون انشالله مشروط می گردیم ...
آری ....
اما می خواستم مسافرت شمال رو تعریف کنم که چون =پول ندارم تعریف نمی کنم و بمونید فعلا تو خماری تا بیام .....
راستی یه نکته بگم که نتونستم بیام و بهتون سر بزنم ...شرمنده ... نه نت داشتم ... نه وقت ... و نه پول ....البت یه مقدار ..... گشادی هم بی اثر نبوده
اما از این به بعد متاسفانه کمتر میتونم نت بیام ... خیلی سخته اما باید عادت و تحمل کرد ... مخصوصا اینکه نمی تونم با دوستان گپ زد ( همون چت ) ... دیر دیر آپ میکنم و به قولی کمتر مزاحمتون میشم
این فشار زندگیه دیگه ...کم کم داره کمرم رو خم میکنه
برای همین هفته ای یه بار آپ میکنم .... آفلاین هم بگذارین خوشحال میشم .....
منو یادتون نره ......
3478539652396592346796 تا دوستون دارم هوارتا :دی :دی :دی :ایکس :ایکس
نظرات