پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۰۸

دویست و چهل و نه

تصویر
سال در حال نو شدنه یه سال دیگه هم گذشت (راستی این جمله رو چند بار تو زندگیمون می گیم؟) با همه خوبی ها و بدی ها و تجربه ها و دوری ها و غصه ها و دلتنگی ها و شادی ها و خوش گذرونی ها و گریه کردنها و خندیدنها و درد دل کردن ها و حرف زدنها و پول در آوردن ها و خرج کردن ها و به هر دری زدن ها و رژه رفتن ها و رفت و آمد ها و غیبت کردن ها و نصیحت کردن ها و نصیحت شدن ها و دلداری دادن ها و روحیه گرفتن ها و هزار هزار کارهایی که کردیم و قرار بود بکنیم. سالی که خودش به تنهایی چندین سال بود اتفاقاتی که توی چندین سال می افتند و یکباره پیش رو دیدیم خوب شایدم برای همینه که سریع تر بزرگ شدیم به هر حال گذشت نه باید غصه خورد و نه باید خوش خیال موند باید کار کرد و تلاش و فکر و دل داد دل به دلدار ازلی داد تا خودش ما رو به سر منزل برسونه یا خدا یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر الیل و النهار یا محول الحول والاحوال حوّل حالنا الی احسن الحال برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز مبارک بادت این سال وهمه سال مبارک بادت این روز وهمه روز سال نو بر همه مبارک

دویست و چهل و هشت

سلام 4 روز پیش شوهرخاله ام ( که از بچه گی همیشه عمو صداش می کردیم ) بعد از مدت زیادی رنج بردن از سرطان جان به جان آفرین تسلیم کرد به من نگفته بودند تا پریشب که من برگشتم خدا بیامرزتش انشاالله سخت بود نمی دونم چی بگم ام دیروز یه برگه ای توی مراسم پخش کردنند دستخط مرحوم شوهرخاله ام که شعری گفته بود تو بیمارستان مدتی پیش بسم الله الرحمن الرحیم سه برادر دارم ، همه همسنگ طلا با عیاری بالا با تعصب و مرامی والا همسر من تنها ، همه جایم همراه همه نیش و نوشش دوست دارم که بمانم پیشش نوه و دخترکانی همه بابونه مهر نگران ، چشم براه که بیایم از راه خواهرانی همه از جنس حریر همه با قلب رقیق ، دختران و پسرانی پر مهر زن برادر ، همه با مهر و صفا یکی شان آنور آب ، نور شب چون مهتاب با برادرهاشان ، دختران دامادان دیگری در تهران ، مهربان دل نگران آن یکی در غربت ، جمله ی غمخواران با یکی دختر نازش که ملاقات آمد بستگان و فامیل دوستان ، دامادان کلی از همکاران و همه آنهایی که به هر نحو شدم شامل لطف حتی پدری که برفته است زدت و خدا گوشه چشمی به دعایش دارد و من بی مقدار که نکردم کاری و نبردم راهی شرمنده ترین عنصر این