دویست و چهل و دو

مدتی بود به قول یه دوست خیلی عزیز اینجا شده غمکده
از همه نوشته ها یاس و نومیدی و اندوه سرزیر شده
وقت هم که ندارم به وبلاگ دوستان سر بزنم و باسه همین میبینم که کسی حتی دیگه سر هم نمی زنه و نمی خونه
خلاصه اومدم و دیدم که نمیشه این جوری پیش برد
نمیشه که نه کسی سر بزنه و نه کسی نظر بده
منم هی بیام آه و ناله کنم و درد و بلا بگم و حرف زیادی بزنم ( چون همه به اندازه کافی مشکل و دردسر و بلا و درد و کوفت و زهر مار دارند تو زندگیشون ) کی میاد این حرفها رو بخونه
کی میاد ببینه اینجا چه خبره
اونی که باید بدونه و اونی که همیشه به یادمه خودش می دونه

پس اومده بنویسم و بگم زین پس یه جور دیگه مطلب می نویسم
مطلب هایی می نویسم که برام مهمه
مهم هست چون دلم می خواد توی این مملکت زندگی کنم و سرم رو بالا بگیرم
و ...
به هر حال زندگی ابعاد سیاسی و اجتماعی هم داره

نمی دونم شایدم خوب نباشه
اما هست و تا وقتی سیاست هست و زندگی ما به سیاست وصله
پس مهمه

خب تا بعد
یا علی
( راستی
عید غدیر مبارک
اینو باید اول می گفتم)

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یک صد و هشتاد

التماس دعا