امید بارش باران نوبهارانم نیست
این روزا این شعر و شعری که دفعه قبل نوشتم
همیشه زمزمه و نوازش گوشمه
کویر
تشنه باران است
حمید !
تشنه خوبی
به من محبت کن
که ابر رحمتت اگر در کویر من می بارید
به جای خار بیابان
بنفشه می رویید
و بوی پونه وحشی به دشت برمی خواست
چرا هراس ؟
چرا شک ؟
بیا که من لب تو
درخت خشک کویرم که برگ و بارم نیست
امید بارش باران نوبهارانم نیست
حمید مصدق
همیشه زمزمه و نوازش گوشمه
کویر
تشنه باران است
حمید !
تشنه خوبی
به من محبت کن
که ابر رحمتت اگر در کویر من می بارید
به جای خار بیابان
بنفشه می رویید
و بوی پونه وحشی به دشت برمی خواست
چرا هراس ؟
چرا شک ؟
بیا که من لب تو
درخت خشک کویرم که برگ و بارم نیست
امید بارش باران نوبهارانم نیست
حمید مصدق
نظرات