شصت و نهم


چهاردهم مهر هزار و سیصد و هشتاد و دوی هجری شمسی

سلام
زود زود اومدم ...نه؟
مونیتورم هنوز نسوخته !!!!
خوشحالم چون اگه بسوزه بد جور میسوزم
فعلا داریم با چشممون میسازیم ... رنگ سبزش پریده و همه جیز بنفشه !!
اومدم آهنگ وبلاگم رو عوض کنم دیدم واااااااااااااااااای
من نیام بهتون سر بزنم کسی منو تحویل نمی گیره ها !!!!
حالا بماند
این آهنگه بد جوری خاطره انگیزه .... قشنگیش جدا ... اما من فقط برای یه خاطره خوش اینو گذاشتم
یادم نمیره .... داشتیم از پارک جمشیدیه برمیگشتیم که اینو گوش می دایم ... ای کاش بازم تکرار می شد ... ولی حیف !!
منی که هفت هشت سال بود پارک جمشیدیه نرفته بودم این بار سر ظهر ....ظل گرما ( ذل گرما .... شایدم ضل یا زل گرما ) تیر ماه بود ... اواخر تیر !!!
آه ... چه زود گذشت
اولین باری هم بود که این آهنگ رو میشنیدم ..... اما مثل این که من از همه دیر تر شنیده بودم .... چون همه دوستان زمزمه می کردن جز من !!!!! ( آخه من هنوز تفاوت متالیکا با جواد یساری و رپ رو نمی دونم )
هی روزگار ..... چه روزهایی !!
بگذریم
آره ؟
بگذریم ؟؟
باشه ...شما بگذرید .... اگه حتی دیگه من اون دوستان عزیز رو نبینم ( خدا نکنه ) هیچ وقت این لحظات خوش رو فراموش نمی کنم و همیشه دوستانم رو به یاد دارم و دوستشون دارم
البته من همه رو دوست دارم !!!!!! :دی
بسه
حس ندارم بنویسم .... سر بزنید دیگه ....باشه
کاری نکنید از وبلاگ نویسی پشیمون بشم ها !!!!
آفرین

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یک صد و هشتاد

التماس دعا