نوزدهم بهمن ماه 1382



نود و یک



سلام علیکم

چند صباحی است در ملک فرمانرواییمان مبحوثاتی بر سر انتخاب وکلای شوری سر گرفته که گاه گاهی نیز به جدل می کشید ... نمی دانستند در مملکت شیران روزانه و مملکت گل و بلبلمان انتخاب لغتی فرنگی است و ما مبارزه ای علیه فرنگشتان داریم که نگذارد هر خر تازه به دوران رسیده ای به این ملک ما راه یابد ... همان که چار سال بودند کافیست ... نمی دانند که ما همه چیز می دانیم ... من خودم دیدم این برادر این آقای خاتمی خودش با دست نا محرمش رفته بود چادر میکشید ... مرتیکه خر

بگذریم
افاضات کلام حضرت مدظله را دیدید ..... باز بسی جای خرسندی است که حکم حکومتی شان بر مباه بودن خون وکلا تاکید نکرده بود .

بی خیال ...
برویم سر اصل مطلبمان
چند روزی بود دلمان خون بود ..از بعضی رفقا و بعشی نارفقا
حال بهتریم و بی خیال همه چیزیم

اما شب پیش تفالی زدیم بر شیخنا حافظ و شعری آمد
جان من شما بدون اینکه نیت ما را بدانید تعبیرش کنید
برایمان بسی سرنوشت ساز و مهم است


دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش
وز شما پنهان نشاید کرد سر می فروش

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوش

وانگهم در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره دررقص آمد و بربط زنان می گفت نوش

گوش کن پند ای پسر وزبهر دنیا غم مخور
گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام
نی گرت زخمی رسد آیی چوچنگ اندر خروش

در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست
یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش

ساقیا می ده که رندی های حافظ فهم کرد
آصف صاحبقران جرم بخش عیب پوش



می دونید من بعد این تفال کاملا به حافظ ایمان آوردم ..... راستش یه حرفی زدم نابجا و کسی رو از خودم رنجوندم ..... کاش درست بشه همه چیز ...
حهرچند خیلی رک و راست گفته حافظ اما اگه نکته ای به ذهنتون رسید حتما بگید .

ممنونتون ....فعلا

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد