بیست و دوم بهمن 1382



نود و دوم



سلام

مطلب زیر نوشته ای است از وبلاگ " شطحیات " که با اجازه آقا محسن نقل قول ایشون رو انجام دادم :

-------------------
و مکروا و مکر الله ...
قصد نداشتم اينجا را با اينطور نوشته‌ها آلوده کنم. اما عطف به غرضم از راه اندازي اين وبلاگ و احساس بدي که امروز داشتم و گمان اينکه ديگر اين بازي از حد گذشته است و خطرش چيزهاي عزيزتري را تهديد مي‌کند نتوانستم مقاومت کنم.
------------------------------------
آقايان فقها، اکنون که اين نامه را خطاب به شما مي‌نويسم ساعاتي از اعلام نظر نهائي‌تان در مورد بررسي مجدد صلاحيت نامزدهاي نمايندگي مجلس مي‌گذرد و به شما به مانند بسياري از تجربه‌هاي پيشين، تقريبا تمامي مخالفانتان را رد صلاحيت نموديد.
اين رفتار را از شما و همفکرانتان زياد ديده‌ام. نتيجتاً چندان برايم شگفت‌آور نيست. اگر بخواهم صفتي بر اين آخرين اقدامتان بگذارم، همانا "شرم‌آور" مناسب‌ترين صفت خواهد بود.
يادم ميايد از کودکي، يعني درست زماني که ديدم در آدمهاي دور و برم کساني هم هستند که غيرمذهبي مينامندشان، براي مني که خودم را بين مذهبيها مي‌ديدم يک احساس تلخ به وجود آمده بود که ناشي از رفتار همان رفقاي مذهبي بود. بسياري از آدمهاي مذهبي به تعبيري دور خودشان و معدودي از اطرافيانشان پيله‌اي مي‌تنيدند که ديگر احدي را به درون آن پيله راهي نبود. تعداد آدمهاي اين پيله اگر چه در مشاهدات متنوع من متفاوت بود اما هميشه نسبت به آدمهاي جامعه‌اش به معناي واقعي اندک بود.
بگذاريد يکدفعه نتيجه را بگويم! گمانم اين است که تنها دليل اين اتفاق ناتواني آن آدمهاست در دفاع از اعتقاداتشان و يا حتي در سخن گفتن از اعتقاداتشان و در هم سخني با آن ديگران. همين احساس ضعف (که در اغلب اوقات با پوششي از اعتقادات مذهبي پنهان مي‌شود) است که عبارت دردناک و دستمالي شده‌ي خودي و غير خودي را بين اين دسته آدمها تبديل به يک واژه‌ي تعيين کننده کرده است.
آقايان فقها، شما هم از همان دسته‌ايد. شما مي‌خواهيد همان بلايي را که سر بسيج و هيئات مذهبي و هر جاي عزيزديگري که توانستيد در آن رخنه کنيد، آورديد را سر اين مملکت بياوريد. مي‌خواهيد همه چيز را براي خودتان کنيد. ميخواهيد فقط آن کساني که شما بخواهيد در آن جايي که شما مي‌خواهيد بنشينند و لا غير.
صراحتا شما هيچ حقي براي هيچ کس ديگري قائل نيستيد.
آقايان چه بپسنديد و چه نپسنديد اين رفتار شما "چسبيدن با هر قيمتي به قدرت" است. هرچند آن را به زيباترين حرفها آراسته کنيد.
آقايان فقها، خودتان خوب مي‌دانيد که هر کاري اخلاق حرفه‌اي خاص خودش را دارد. و حتما بهتر از من مي‌دانيد که اخلاق حرفه‌اي فقاهت، با اخلاق حرفه‌اي تراشکاري تفاوت‌هاي فراوان دارد.
شما بهتر از من مي‌دانيد که آنچه برايش مي‌جنگيد و اين ‌چنين دين و ايمان بندگان خدا را به‌خاطرش زير سوال مي‌بريد، در آموزه‌هاي اعتقادي ما اصالتاً جايگاه ولي خداست. به ياد بياوريد که اميرمومنان براي حفظ حکومت و دولت کريمه‌شان حتي حاضر به لحظه‌اي نگاه حرام نشدند.
شما به يقين شنيده‌ايد که فقيه بايد نمونه‌ي تقوا و اخلاق و عمل صالح باشد.
آقايان فقها من از آدمهايي که آنقدر کوچکند و ضعيف که براي ماندن هميشه بايد از اعتقادات مردم خرج کنند بدم مي‌آيد. من از آن‌هايي که ارزش ها را فقط براي توجيه خودشان مي‌خواهند و حق و باطل را بر اساس عملشان تعريف ميکنند متنفرم. من از کساني که مخالفشان را به جاي استدلال به چوب تکفير مي‌رانند بيزارم.
و شما اين چند سال نشان داده‌ايد که اينگونه‌ايد.
آقايان، آن کساني را که شما صلاحيتشان را رد کرده‌ايد خيليهاشان را اگر تائيد هم مي‌کرديد من بهشان راي نمي‌دادم، اما شما در جايگاه فعليتان و با نوع اعمالتان (حتي اگر در خوشباوري تمام، کاملا برآمده از اعتقاد صادقانه‌تان باشد) از آنها، به اعتقاد من مضرتريد، که عمل شما به نام اسلامي که پشتش مخفي شده‌ايد نوشته مي‌شود و عمل آنها به نام حزبشان. فقط خدا مي‌داند چقدر سخت است جدا کردن اسلام از آنچه شما براي توجيه خودتان به آن افزوده‌ايد در مقابل جواني که همه‌ي آنچه که از مسلماني ديده ادعاي شماست.
آقايان علماي اسلام در قرن 21، بترسيد از آنکه پا بر جاپاي علماي يهود بگذاريد در عهد مسيح
ايکاش اگر سيره‌ي نبوي و علوي را فراموش کرده‌ايد، دست کم انديشه‌هاي کساني را که آنها را به وقت نياز معلم و تئوريسين انقلاب خطاب مي‌کنيد را به ياد بياورديد.
که به گمانم اگر امروز بودند و همان حرفهاي آنروز را مي‌زدند، آنها را هم به چوب تکفيرتان مي‌رانديد.
فانک قلت و قولک الحق، ظهر الفساد في البر و البحر بما کسبت ايدي الناس،
فاظهر اللهم لنا وليک.
يا علي مدد،
التماس دعا.
--------------------


می دونید شاید من جزو معدود آدم هایی هستم که در مورد قبول برگزاری انتخابات توسط خاتمی بهش حق میدم ...
ما آدم هایی هستیم که زمان مظفرالدین شاه که از فرط زنبارگی همیشه مریض بود برای شفای بچه هامون خودمون رو زیر کالسکه اش مینداختیم
ما مردمی هستیم که که صبح شعارشون درود بر مصدق بود و شب مرگ بر مصدق
ما مردمی هستیم که 1 هفته بعد از اینکه بنی صدر گفت من 11 میلیون پشتیبان دارم همون 11 میلیون علیهش راهپیمایی کردیم و کاری کردیم که فرار کنه ( من کاری ندارم که بنی صدر آدم درستی بوده یا نه )
و حالا ما آدم هایی هستیم که الان خاتمی سه ساله که نمی تونه به تنها مثلا پناه گاهش که دانشگاه بود بره و حتی اونجا هم نمی تونه سخنرانی کنه

واقعا ما مردم ارزش این رو داشتیم که خاتمی به خاطر انتخابات و آزادی ما جون خودش و چندین نفر دیگه رو به خطر بندازه

راحت بگم .... نه .... ما 4 سال دیگه همه چیز یادمون میره ...همه چیز

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد