پست‌ها

دویست و بیست و نه

موسیقی وبلاگ رو عوض کردم... موسیقی قبلی قشنگ بود اما الان این خیلی فاز میده .. شاید امروز کل آلبوم رو 10 بار کامل گوش کردم این آنگ رو همه شنیدین تقریبا .. اگه یه باز هم برنامه هزار راه نرفته رو از شبکه 2 دیده بودید و حتی اگه از برنامه بدتون میومد هم ... این آهنگ آدم رو جذب می کنه .. راستی گفتم هزار راه نرفته واقعا باید هزار راه رو نرفت ؟ یا برعکس باید هیچ راهی نرفت ؟ باید وایساد تا راهی برامون باز بشه باید چه کرد ... من وای نمی سم نمی رم سراغ هدف جدیدی نه اما هزار راه رو می رم شاید لازم باشه حتی ده سال هم صبر کرد برای رسیدن به راهی که برسه البت همه اینها به این مربوطه که خود مقصد هم بخوادم اگه من رو نخواد ده ها هزار راه رفته و نرفته هم جواب نمی ده پی نوشت : توی این مواقع اگه کسی من رو ببینه و با هام حرف بزنه و حتی باهام بره کوه و شادی و اینا شاید هرگز نفهمه که تغییری کردم اما شاید خودت بدونی چی شده و بدونی تیکه هام رو کجا باید پیدا کنی میشم یه آدم معمولی و گاها شادتر از بقیه اما هیچ کاری هم نمی کنم تا اطلاع ثانوی هیچ فرقی برام نمی کنه ادامه سربازیم کجا باشه لرستان .. مرز عراق .. کابل ....

دویست و بیست و هشت

خواستم بگويم فاطمه ، دختر خديجه بزرگ است ديدم كه فاطمه نيست خواستم بگوم فاطمه ، دختر محمد (ص) است ديدم كه فاطمه نيست خواستم بگويم فاطمه همسر علي است دیدم كه فاطمه نيست خواستم بگويم فاطمه مادر حسنين است ديدم كه فاطمه نيست خواستم بگويم فاطمه مادر زينب است باز ديدم كه فاطمه نيست نه اينها همه هست و اينهمه فاطمه نيست فاطمه ، فاطمه است ! شهید دکترعلی شریعتی روز مادر شد ... باز هم ما یک سال گذروندیم و یه بهونه پیدا شد به اسم روز مادر .. که یادمون بیوفته .. اِاِاِ ... روز مادره .. ما چخ قدر مادرمون رو اذیت می کنیم هااا. بعدش پشیمون بشیم و قول بدیم که دیگه حتی " اوف " هم نگوییم .. و باز سال آینده هم می رسد .. و روز مادری دیگر.. و خداوند توابین را دوست دارد مادرم .. روزت مبارک و ممنون برای همه چی ... پی نوشت : 1- یه هفته است که رفتی .. مدینه ی خدا .. میدنه ی نبی .. خوش به حالت گفتم که خیلی حسودیم میشه .. 2- توی یه فیم بود .. داستان هم بود یعنی هم تو دیالوگ های یه فیلم بود هم توی یه رمان .. میگه مرد ها همیشه بچه می مونند .. همیشه هم بچه ننه ... زن ها هم باید هم نقش همسر و هم نقش ماد...

دویست و بیست و هفت

تصویر
باید اعتراف کنم من نيز گاهي به آسمان نگاه مي‌كنم دزدانه در چشم ستارگان نه به تمامي آنها تنها به آنها كه شبيه ترند به چشمان تو پی نوشت : 1- آخ که چه قدر بارون امروز کیف داد .. نشد برم حیاط اما از بالکن خونه هم کلی حالش را بردیم ... 2- ببخش که تلخ شدم .. ببخش که بد قلق شدم ... نمی دونم شایدم یه کوفتی شدم که نمی دونم ... زمان میبره تا برگردم به علیِ چند ماه قبل 3- خوندم .. خوب بود ... توی آسمونها پرواز کردم ... چرخیدم و چرخیدم ... 4- اگه یه نفر تو دنیا داشته باشه آدم که روزی فقط یه ساعت بهت فکر کنه یعنی خوشبختی حالا یه سوال : اگه یه نفر داشته باشی که روزی یه ساعت فقط برات نوشته باشه و بقیه عمرش به فکرت باشه ..... خدایا شکر .... 5- عکس از ساجده شریفی و سایت govashir.com

دویست و بیست و شش

از : مرکز آموزشی 02 انفرادی - آموزشی به : مرکز آموزش پشتیبانی - فرهنگی - تهران - لویزان موضوع : وظیفه علی آدینه یاد شده آموزش دوره 3 لیسانس و فوق لیسانسرا به پایان رسانده است و به وی ابلاغ شده است خود را جهت طی دوره تخصصی دژبان به آن یگاه معرفی نماید. رسته : دژبان کد : تامین فیزیکی اینم از تقسیم سربازی خلاصه کسایی که سرباز فراری یا غایب هستند در خطرند... ------------------- پی نوشت : دیدی دو ماه دیگه تهرانم خدا بزرگه ... خودش درستش می کنه ... توکل به خودش

دویست و بیست و پنج

زندگی عجب بازی هایی داره ... بازی هایی سخت و آسون بازی هایی که گاهاً هیچ شناختی هم ازش نداری فقط باید بری توش تا کم کم بفهمی چیه ، قوانینش رو یاد بگیری ، یاد بگیری نبازی ، یاد بگیری ببری ، یاد بگیری هر چی شد نتیجه بتونی باهاش کنار بیای و بتونی توی مسابقه سخت زندگی که هم سهل و هم سخته... بتونی سربلند باشی ... بتونی عاقبت به خیر بشی ... بتونی خودت و خودش رو راضی نگه داری رضایت از زندگی سخته .. خیلی سخت تر از زندگی کردن .. خیلی سخت تر از هر کاری که فکرش رو بکنی ... به این یک سال که نگاه می کنم احساس رضایت می کنم ... از تهِ تهِ قلبم .. همه کاریهم کردم .. حرف اشتباه زدم . برخورد بد داشتم .. تصمیمی غلط هم داشتم .. اما یه موهبت و یه نعمتی بهم رسیده که اگه خدا بخواد برای همیشه از زندگیم احساس رضایت بکنم ... گفتم خیلی سخته یادم نبود یه چیزی سخت تره ... سخت تر اینه که بتونی حفظش کنی .. بتونی حس رضایت و خوشبختی رو نگه داشت .. بشه این مبارزه و برد و اول موند .. بشه زندگی کرد ... میشه ... برای ما راحته .. چون خدا عاشق ها رو دوست داره ... پی نوشت : 1- این نوشته خصوصی بود ... پس همش پی نوشته 2- یک س...

دویست و بیست و چهار

یکی از خوبیهای اینترنت adsl اینه که آدم بدون فکر به اینکه تلفن اشغاله و این حرفها با خیال راحت انلاین آپدیت می کنه ... باسه همین دارم آپدیت می کنم الان 2 روزه خونم.. یه مرخصی 4 روزه دادن که اومیم داریم حالش را می بریم هی میخواستم به روز رسانی )چه فارسی) کنم اما حرفی نداشتم و یه جورایی به بی اینترنتی عادت کردم منی که قبل از سربازی روزی 25 ساعت توی نت بودم این 4 روز 5 یا 6 ساعت بیشتر نبوده که بشینم پای کامپیوتر .. اصلا عادتم عوض شده.. حرفمم نمیاد یه خورده کم حرف شدم و ساکت ( البت نه همه جا و پیش همه کس ) الانم بیشتر یه جور وقایع اتفاقیه اومدم بنویسم و برم توی این 2 هفته رفتیم تیراندازی و اردوگاه و بعدشم پادگان و سربازی و روز از نو و روزی از نو این هفته 3شنبه شب میرم پادگان و تقریبا 2هفته بعدش تموم میشه.. گذشت بالاخره گذشت این 2 هفته هم همش یا امتحانه یا تمرینه رژه و این حرفها دوره ی آموزشی جدا از 20 ماه سربازیه وو منظورم اینه که اون 18 ماه باقیمانده خیلی بیگاری تر از این 2 ماه خواهد بود .. اینجا با همه خستگیهاش و سختی هاش و هزار و یک مسئله آزاد دهنده ی دیگه برای من خوب بود خوب نه به معنی...

دویست و بیست و سه

نصف شد ... دوره ی آموزشی نصف شد ... با محاسبه ی مرخصی ها تقریبا 25 روز دیگه از خرابشده ی آموزشی خارج می شیم عمر مثل باد میگذره ها ... دیروز بود فکر کنم که ایران از استرالیا 3 - 1 باخت .. مهم فوتبالش نیست ها اما یه جای بازی جواد خیابانی گفت 10 سال قبل ما با برد از استرالیا رفتیم جام جهانی یه هو گفتم چیییییی 10 سال گذشت ؟ چه سریع ... 10 سال .. یه عمره و به چه سرعت 10 سال پیش من 15 سالم بوده ...سال 76 و الان چه زود رسیدیم به 86 به همین سرعن هم اگه برسیم به 89 و 90 بعدش فکر کردم به خوبی ها و بدیها و تجربه و میزان بزرگ شدنم .. دوره ای بود توی یک سال اخیر که خیلی بزرگ شدم و خیلی تغییرات داشتم شاید اندازه ی 4 یا 5 سال و خوبی ها و بدی های و خوشی ها و تلخی ها و رنج ها و نعمت های زیادی دیدم این یک ماه هم با همه سختی هاش و با همه دلتنگی هاش داره کمک خوبی می کنه بهم کمک برای یه ساختن خوب نه در جهت نظام و این حرفها .. نه برای خودم ... برای خودمون ... این هفته میرم ( از فردا 28 اردیبهشت) و احتمالا تا 7 خرداد یا حتی 11 خرداد خبری از مرخصی و خونه اومدن نیست توی این بین هم دوم تا ششم خرداد میریم اردوگا...