صد و بیست و نهم

جمعه هفتم اسفند 83


اکنون بیا ای مرگ زیبا ، زیررا روح من مشتاق توست . نزدیکتر بیا و زنجیرهای ماده را بگشا ، زیرا دیگر تاب فشارشان را ندارم . بیا ، ای مرگ شیرین ، بیا و مرا از آدم هایی بگیر که در میانشان بودم و بیگانه ام پنداشته اند ، زیرا بازبان فرشتگان و با واژگان بشری با آنها سخن می گفته ام . شتاب کن ، زیرا آدم ها مرا رانده اند و در پستو های تاریک فراموشی نهاده اند چرا که من همچون ایشان دل در گرو مال و منال نداشته ام و از دسترنج ناتوان تر از خود بهره مند نگشته ام . نزد من آی و مرا با خود ببر ای مرگ زیبا ، زیرا همنوعانم مرا نمی خواهند . مرا بر سینه پر مهرت بچسبان و لبانم را ببوس لبانی را که لبان یاری را ندیده اند ، شتاب کن و مرا در برگیر ، ای مرگ ، محبوبم .

تنها مرگ و عشق هستند که همه چیز را دگرگون می کنند

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد