شصت و چهارم
دوازدهم شهریور هشتاد و دوی شمسی
اولا که سلام

دیما امروز امتحانی داشتیم بس سخت که برای مبارزه با آن مجبور بودم چند روزی از صبحگامان تا شامگاهان در کتابخانه ای مشغول شده و درس بخوانیم .. کاری بس دردناک و سخت بود

سیماً که من زیاد دل و دماغ ندارم ... آخه چند روزیه که دلم بد تنگ شده ... ای بابا ... نه خبری .. نه چیزی ... حتی تلفن هم نزده !!!! خلاصه این که دل و دماغ برام نگذاشته

چارماً فردا قرار وبلاگیه ....ایشالله ببینمتون

پنجماً کجاست ؟

ششماً ساعت 5 عصر جلوی در پارک ساعی ( حالا من کار ندارم پارک ساغی 3 - 4 تا در داره ...

هفتوماً اینکه شرمنده همتون که کم سر میزنم .. علتش تو سیماً اومده

هشتوماً اینکه نتیجه های آزاد اومده و من کار ندارم ... هر کی قبول شده ( هر جا و هر رشته ) حتی اگه چاه واز کنی کابل هم باشه ( کاری هم ندارم میره یا نه ) من رو باید شام بده .... از الان انداختم خودم رو بـــــــــــد

نوهوماً اصولا وقتی آدم بره مسافرت سوغاتی میاره ... یادتون نره ها !!!!

دهوما دیگه کارتون ندارم ... شما هم منو کار داشتین بهم بگین ...دوستون دارم .. دوسش دارم ... دوسم نداره 239547134959123475-9234859 تا
بای

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یک صد و هشتاد

التماس دعا