یک شنبه پنجم بهمن ماه 1382


هشتاد و نهم


السلام علیک یا اهل النت


حال شما ... اوضاع بر وفق مراد است انشاله
قراری بر این بود که تا انتهای آزمون ها کتابت نکنیم اما دل وامانده ان طاقت نیاورده و بنابر خواست دوستان و شوری که شد عزم بر این گشت تا به کتابت مشغول گردیم
فی الحال برای حسن آغاز وصف الحال کنیم و شرح ماوقع نماییم
آری
آزمونهای مکتبخانه آغاز گشته و ما همچنان به مانند آهوان در برف مانده ایم
اولین آزمون که مربوط بود به درس دقیق و خوب نگاه کن همه چیزو متر کن ( آزمایشگاه اندازه گیری دقیق و کنترل کیفیت) نامش لرزه بر اندام نحیفم اندازد چه رسد به آزمونش ....
این درس را پاس خواهیم کرد ( تشویق دربار )
دیمین آزمون که همانا پیزیک دیم بود که برای بار دیم اخذ نموده و حذف نمودیم ( تشویق بعضی از درباریان) بس که من شمس ابن ذی الجوشن ( نام اوستاد بود ) ترس داریم و شب آزمون در دلمان "هایر" داشت البسه میشست .
لازم به ذکر این نکته بود که فردای آزمون پیزیک آزمون داشیم بس دشوار که همانا آزمون سرشماری شانسی ( آمار احتمالات ) بود که من وجود واحد رختشویی ( این یکی هم نام اوستاد بود ) افدام به حذف پیزیک کردیم تا در این آزمون سر بلند بیرون آییم
هر چند که رفاقت خاصی با فرماندار فرنگستان ( ناپلئون) یافته ایم
فی الحال که در حال کتابتم به تازگی از آزمون تحقیق و تفحص در امور عملی فرغ گشته ایم و اهل دربار در حال آماده کردن سوزن و وسایل جراحی برای دوختمان هستند .
پس فردا هم آزمون نقاشی قالب (قالب صنعتی ها ) داشته و فردایش ارزیابی عمل و وقت ( کار و زمان ) داریم که باعث گشته اندر ...... 2324 بخیه لازم گردد .
بگذریم ....








در مورد نقش بالا گویم که حکما به یاد دارید که چندین سال قبل مجموعه ای بود که در آن بانوویی بازی می کرد که از کودکیش تا جوانی در آن مجموعه فعالیت می کرد .. همان قصه های جزیره ... ضعیفه ای بازی می کرد با نام سارا استنسیل ( ببخشید استنلی ) چندی پیش گشتی در باغ میزدیم که رویت شد نقشی به یادگار از او گرفتیم که گفتیم تا شما نیز او را ببینید ...خارج از شوخی زمانی من با این مجموعه زندگی می کردم .
و اما
شعری در کتیبه قبلی نوشته بودیم در نمایشی30 نماییی شنیدیم به نام " نفس عمیق " به فتح ن و ف ..... موزیقی بس زیبا دارد که چون وقتش زیاد بود و 8 دقیقه گرانبها بود راه آنرا به زودی برایتان گذارم تا دان لود کنید .... ولاه ما کتابت بلدیم اما شعر که نتوانیم گویییم ...اهل دربار می گویند که چندان به ذوق ما نمی خورد ...به هرحال ... حکما آنان توانایی دارند که ما محرومیم ....

فعلا بروم تا شاید توانیم درسی بخوانیم ....
فعلا فی امان اله

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد