دویست و چهل و پنج

زندگانی چرخ زیادی داره
امروز محسن رو دیدم
دیدن یه دوست بعد از 10 ماهی که خیلی بیشتر از 10 ماه بود خیلی خوشایند بود
یه جور راحتی داشتیم
و البته کلی هم مجبور به خرجش کردم
اما زندگی چرخ زیادی داره
خیلی زیاد
ولی هرجای دنیا و هرکاری
مثل اینکه دغدغه های آدم یکی است
حرفام قاطیه ؟ می دونم
آخه یه دوستی می گفت شده 21 بهمن و آخرای ساله
اما چی دارم بگم از امسال
چه قدر عادی بود
فقط دو سه تا اتفاق افتاد در حد انفجار و بعد سکوت
خودمم فکر کردم و دیدم فعلا از 20 ماه کما 10 ماهش گذشته
خوب
جای امیدواری هست
اگه سعی کنیم از بدترین شرایط بهترین برداشت ها رو داشت
خیلی خوبه
اونوقت تو بازنده ها بردیم
راستی
امروز کلی بازم با محسن حرف زدیم
از آینده و ازدواج و زندگی و مشکلات و ترس و اظطراب . امید و یاس و ...
اما حرفی زدم که کاش بهش ایمان داشتم
که ندارم
که حرف درستیه و فبولش دارم
ولی ایمان ندارم
که اگه داشتم شاید خیلی خیلی خیلی رفتارهام فرق داشت
اونم اینه که این دنیا یه چند صباح بیشتر نیست و نباید بهش دل بست
اما چی بگم
که دلمون گیره
خودش آزادمون کنه
کاش انقدر عاشق باشیم و عاشق بمونیم
که دنیا برامون هیچ بشه
عاشقی رو یادمون بده
تا عاشقش بشیم
یا الله

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد