یک صد و نود و شش



همیشه دوست داشتم که جوری زندگی کنم که همراهم بتونه بهم اعتماد کنه، بتونه روم حساب کنه و بتونه بهم تکیه کنه
از دیشب تا الان دارم فکر می کنم
همش فکر و فکر و فکر
شاید راهش رو بلد نیستم
شاید سست تر از این حرفهام
شاید نمی تونم
همیشه وقتی فکر می کنم که خوب دارم عمل می کنم
یه خورده که فکر می کنم تونستم به همراهم کمک کنم


یه هو دل یه نفر رو خالی کردن یه همچین جیزی
می بینی خدا
این بنده که از بندگی فقط یه اسم داره
چه کارها می کنه

تازه می بینم که این من بودم که داشتم حمایت می شدم
من بودم که داشتم تکیه می کردم
این من بودم که دلم قرص شده بوده به خاطر همراهیش


می بینی خدا
می بینی چه قدر خراب کردن راحته
این آدم دوپا رو می بینی

باید صبر کنم
و امید داشته باشم
به تو امید دارم
که بشه
بشه دوباره ساختش

یه متنی دیروز نوشتم که پاک شد
شاید به کسی مربوط نیست
آره به کسی مربوز نیست

اما
تنهاییم رو چه کنم
تنهایی تو رو چه کنم

چرا هوا گرم نمیشه

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد