دوست

به یه نتیجه ی تلخ رسیدم

صمیمی ترین دوست هام، من براشون صمیمی ترین دوستشون نیستم!

یعنی دوستی ندارم
هیچ

بیشتر که فکر می‌کنم ببینم شاید دوستی دارم
همه یا از دوران مدرسه و دانشگاه بودن
یا خدمت
یا کار
هر کدوم هم دوره اش گذشت، ارتباط ساده اش از بین رفت و برخی هر دوسالی ارتباطی دارن
هیچ دوستی از هیچ دوره ای ندارم
فقط کافیه من تماس نگیرم! حالی نپرسم
کسی حال من رو نمی پرسه

دراین شبهای دلتنگی که غم با من هو آغوش

به جز اندوه و تنهایی،کسی با من نمی جوشه

کسی حالم نمی پرسه،کسی دردم نمی دونه

کسی حالم نمی پرسه،کسی دردم نمی دونه

نه هم درد و هم آوایی با من یکدل نمی خونه

ازاین سرگشتگی ببزارم وبیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه،دریغا قطره آبی کو

برای خسته چشم من،ذریغا جای خوابی کو

دراین سرداب ظلمت،نور راهی کو

دراین اندوه غربت سرپناهی کو

شبها پر درد ومن ازغصه ها دل سرد

کجا پیدا کنم دل سوخته ای هم درد

اسیر صد خیال و وهم واندوهم

سرا پا دردم وسنگین تراز کوهم


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

یک صد و هشتاد

التماس دعا