دوشنبه 19 اسفند 1382


نود و هفتم


سلام

نمی دونم دو سه روزیه یه جورایی نوشتنم نمی آد ( حالا انگار وقتی مینویسم خیلی توپ می نویسم!! ) اما اومدم و یه سری خبرهایی براتون بازگو کنم ...
اولا اینکه داریم نزدیک عید میشیم و مراسم چارشنبه سوری ... دیگه کم کم دارم کر میشم بس که نارنجک و ترقه تو کوچمون منفجر میشه ... خودمونیم ها .. ماها ایرانیا عادت داریم همه چیز رو به افتضاح بکشونیم
دوما اینکه برای عید برنامه چیدیم ... سال نو اصفهانم .. از 29 اسفند تا 11 فروردین .. گفتم از الان بدونین که نمی تونم آنلاین بشم
سوما جمعه قرار وبلاگی بود .. من هم رفتم ... اونجا از آشنا ها سالویا رو دیدم .. خاله ریزه هم همینطور .. خیلی های دیگه هم بودن و با خیلی ها هم آشنا شدم ... در کل قرار خوبی بود فقط یه نکته مونده بود ....اونم اینکه اونجا پول جمع کردن تا برای بمی ها کافی نت بزنن ... من موندم کافی نت به چه دردشون می خوره ....
چارما یه دوست جدید به وبلاگ نویسها اضافه شدخ ... ویترین آدم فروشی ... برید ببینید چه خبره
پنجما .. خوبه گفتم نوشتنم نمی آد وگرنه چی میشد ؟
ششما ... خدا یار و نگه دارتون






نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

التماس دعا

یک صد و هشتاد