یک صد و شصت و هشت

1-توی این یه هفته ای که گذشت تقریبا از اکثر برنامه های زندگیم عقب افتادم .. عزاداری و مراسم های مختلف حس و حال زیادی ازم گرفت و باعث شد به کارهام نرسم
اما خوب یه سری اتفاقات دیگه ای هم توی این هفته افتاد که انشالله جبران مافات بزرگی برام می کنه ... تا خدا چی قسمت کند

2-این چند وقته حضرت عزرائیل توی این حوالی دوستان و آشنایان ما زیاد سر زده .. آقا اگهع صدای ما رو می شنوی قبل از اینکه بیای سراغ ما یه ندا بده ... خیلی بدهکارم به خلق الله و حلالیت باید بطلبم ... همین جوری بیای جامون اون ته مهای جهنمه ها .. رحم کن
ممنونم از همه تسلیت های شما دوستان ... واقعا ممنونم

3-به جناب آقای صابر معلم و مشاور گرامی مدرسه هم از دست دادن مادربزرگ گرامیشان رو تسلیت می گم
به محسن عزیر هم همین طور .. انشالله ک مادربزرگ شما هم با مولا و پیامبرشان محشور بگردند
و به هدی و آمنه که از دست دادن دوستشان و مادر شبنم رو بهشون تسلیت می گم ... خدا کمکشون کنه ..

4-ای بابا
همش شد عزا د عزاداری
این تیم ملی فوتبال هم که گند زده و نمیشه جشن و شادی راه انداخت

5- یه دوستی در مورد نوشته های قبلیم یه نظر داده بود ...... شماره ی 1 نوشته یک صد و شصت و شش رو می گفت ... خودم دوباره خوندمش .... جمله اش از من بود ؟؟؟ ازمن که بود اما از خودم بعیده هااااااا

6- یه اتفاق خیلی خوب داره میافته توی زندگیم ... برام دعا کنید که همین جور که اولش خوب بوده تا آخرش هم خوب پیش بره .... خیلی خوشحالم

7- چون یه مدت بود ننوشته بودم به زور هر چی به ذهنم رسید نوشتم .. زیاد به دل خودمم ننشست .. اما خوب یه مطلب اضافه شد دیگه

8- این رو داشته باشد ... تنها نکته خیلی مثبت ایران و پرتغال حسین کعبی بود

9- دعا کنید ما را تا بعد